844
هجوم اشک
دکتر سوگل مشایخی
هجوم اشک از نفس خسته راه میگیرد
نگفته های دلم بوی چاه می گیرد
شب از تلالو یادت به آسمان دلم
تمام پنجره ها نقش ماه می گیرد
دلی که عاشق و دیوانه پس فرستادی
هنوز با تو مرا اشتباه می گیرد
چه کودکانه در این انتظار بی فرجام
از این خرابه سراغ پناه میگیرد
شرار شعله ی یادت به سینه ی تنگم
دگر به جای نفس از من آه میگیرد